Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
voice grade channel
U
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
ani
U
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howler
U
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers
U
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange
U
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
telephony
U
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
private automatic branch exchange
U
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
signal element
U
عنصر علامتی
signal distance
U
فاصله علامتی
underscoring
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
virgule
U
علامتی بدین شکل
second signal system
U
دستگاه علامتی دوم
first signal system
U
دستگاه علامتی اول
underscored
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscores
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscore
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
telephone booths
U
کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booth
U
کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler
U
وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
shoe board
U
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
arguments
U
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
argument
U
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
proprietary goods
U
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
boundaries
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundary
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
check point
U
علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
arithmetic
U
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
press mark
U
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
modem
U
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
tide mark
U
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
beginning of tape marker
U
علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
metronome
U
بکارمیرود
metronomes
U
بکارمیرود
cursors
U
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursor
U
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
phoning
U
تلفن تلفن زدن
phoned
U
تلفن تلفن زدن
phone
U
تلفن تلفن زدن
phones
U
تلفن تلفن زدن
corn popper
U
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
hyphen
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop
U
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
hyphens
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
sienna
U
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
ticked
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat
U
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
ticks
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
pergameneous
U
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
tick
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
capital expenditure
U
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
communication
U
ارتباطات
comms
U
ارتباطات
communications
U
ارتباطات
telecommunication
U
ارتباطات
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
law french
U
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
knick knack
U
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
kieselguhr
U
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
metonym
U
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
esparto
U
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
signal communications
U
ارتباطات مخابراتی
communications protocol
U
پروتکل ارتباطات
comunications parameters
U
پارامترهای ارتباطات
communication
U
ارتباطات مواصلات
telecommunication tower
U
برج ارتباطات
communication theory
U
نظریه ارتباطات
electrical communications
U
ارتباطات الکترونیکی
telecommunication engineer
U
مهندس ارتباطات
telecommunication technique
U
تکنیک ارتباطات
telecommunication network
U
پبکه ارتباطات
telecommunication installation
U
تاسیسات ارتباطات
optical communications
U
ارتباطات نوری
voice communications
U
ارتباطات صوتی
telecommunications
U
ارتباطات از دور
communication chief
U
رئیس ارتباطات
communications program
U
برنامه ارتباطات
digital communications
U
ارتباطات دیجیتالی
avionics
U
ارتباطات فضایی
avionics
U
ارتباطات هوایی
agency of communications
U
شعبه ارتباطات
telecommunication traffic
U
ترافیک ارتباطات
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
line drawings
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mop
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
noughts and crosses
U
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
sprag
U
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
mops
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
herbicides
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
mopping
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
hep
U
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
line drawing
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
forrel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
tallow
U
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
fearnought
U
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
tape line
U
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
kino
U
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
pullicate
U
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
herbicide
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
forth
U
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
communications
U
خطوط مواصلاتی ارتباطات
main center office
U
مرکز اصلی ارتباطات
telecommunication
U
ارتباطات از راه دور
telecommunications
U
ارتباطات راه دور
data communication system
U
سیستم ارتباطات داده
data communications equipment
U
تجهیزات ارتباطات داده ها
binary synchronous communication
U
ارتباطات همزمان دودویی
communications controller
U
کنترل کننده ارتباطات
data communications processor
U
پردازنده ارتباطات داده ها
logic
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات
port a punch card
U
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmyra
U
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
fumigant
U
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
catgut
U
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
telemedicine
U
استفاده از ارتباطات راه دور
telecommunications specialist
U
متخصص ارتباطات راه دور
dce
U
CommunicationsEquipment Dataتجهیزات ارتباطات داده
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
tcam
U
TelecommunicationsAccessروش دستیابی ارتباطات دورethod
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmitic
U
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
tariffs
U
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
adccp
U
پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده
combined communication board
U
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
tariff
U
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
calling dial
U
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
cellulose nitrate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper
U
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
milk of magnesia
U
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
basic telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
micro
U
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
advanced
U
Protocol CommunicationControl Dataپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات
microcomputer
U
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micros
U
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
telephone operation
U
طرز کار تلفن کار تلفن
in payment of
U
بجای
lieu
U
بجای
in lieu of
U
بجای
in the room of
U
بجای
in his stead
U
بجای او
vice-
U
بجای
vices
U
بجای
vises
U
بجای
instead of
U
بجای
in return for
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
vice
U
بجای
in exchange for
U
بجای
per pro
U
بجای
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
frameworks
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
EDAC
U
سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
framework
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
for
U
بجای از طرف
stead
U
بجای بعوض
quid pro quo
U
بجای عوض
quid pro quos
U
بجای عوض
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
instead
U
بجای اینکه
instead of celebrating
U
بجای جشن
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
elsewhere
U
بجای دیگر
in somebody's place
U
بجای کسی
in place of
U
بجای درعوض
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
transborder
U
ارتباطات میان سیستمهای کامپیوتری که در کنارمرزهای ملی قرار دارند
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com